اعتدال به معنی میانه روی و میانه است و در مقابل، انحراف از اعتدال گرایش به فزونتر است که افراط یا اسراف گفته میشود و گرایش به کمتر که تفریط خوانده میشود.
گر همی خواهی که گیرد کار نور معتدل می باش در خیرالامور
در قرآن کریم این اصل، وجه تمایز مسلمانان با سایر فرق و ادیان و سبب برتری آنها دانسته شده است؛
همان گونه که قبله شما قبلهای میانه است، شما را نیز امتی میانه قرار دادیم. (در حد اعتدال میان افراط و تفریط.) تا بر مردم گواه باشید و پیامبر نیز بر شما گواه باشد.
اعتدال همان صراط مستقیم در سوره حمد است و با مزاج انسان سازگار است.
در مکتب انسانساز اسلام میانهروی همواره در رأس امور قرار دارد. از حرام بودن طلا بر مرد و استفاده نکردن زیاد زنان از طلا «در حد اعتدال» و نهی از استفاده ظروف طلا و نقره و به کار نبردن ابریشم خالص و یا طلابافت برای کفن مرده ملاحظه میشود که اسلام بر شخصیت الهی انسان تأکید دارد و سفارش میکند حتی جسم انسان را با احترام باید غسل داد و کفن کرد و دفن نمود، ولی بر خلاف برخی مکاتب با دفن اشیاء گران قیمت همراه میت مخالف است.
اعتدال همان صراط مستقیم در سوره حمد است و با مزاج انسان سازگار است.
تبذیر مکن. زیرا تبذیر کنندگان برادران شیطانند و شیطان به پروردگارش بسیار کفر ورزیده است
اعتدال در مکتب تشیع
در عقاید اسلامی، غلو، شرک، جبر، تفویض، تشبیه و سایر عقاید افراطی جایی ندارد و این در حالی است که مسلمانان از زمان امام باقر علیه السلام از میدان جنگ و لشگرکشی با دشمنان متوجه فتح دروازههای علم و فرهنگ شدند. افکار جبریه که به اشاعره نسبت داده میشود و جبرگرایی و ارجاء که به وسیله بنیامیه برای توجیه حکومت خود به وجود آمده بود از جمله افکار افراطی آن زمان بود. در این میان برخی شیعیان که در عشق اهلبیت افکار افراطی داشتند، نیز با برخورد شدید امامان معصوم علیهمالسلام مواجه میشدند
گروهی از بنیهاشم و سایر شیعیان خدمت امام باقر علیه السلام رسیدند. امام به آنها فرمودند: بپرهیزید از شیعیان غالی آل محمد و میانه روی پیشه کنید که زیادهروها و غلات به شما برگردند و عقب مانده و تالی نیز به شما برسد. عرض کردند: غالی کیست؟ فرمود: کسی است که درباره ما مقامی معتقد است که ما خود آن مقام را برای خویش قائل نیستیم. گفتند: عقب مانده و تالی کیست؟ فرمود: کسی است که به دنبال خیر و نیکی است و این پیگیری او موجب افزایش خیر برایش میشود. قسم به خدا بین ما و خداوند قرابتی نیست و نه ما به خدا حجتی داریم و نمیتوان به خدا نزدیک شد مگر با اطاعت. هر کس از شما مطیع خدا باشد و عمل به دستور او نماید ولایت ما برایش سودمند است و هر کس معصیت خدا را نماید ولایت ما او را سودی نخواهد بخشید.
اعتدال در علم آموزی
امام باقر و امام صادق علیهماالسلام بنیانگذاران دانشگاه اهل البیت هستند که حدود شش هزار رساله علمی از فارغ التحصیلان آن به ثبت رسیده است.
ایشان در علم آموزی مردم را به طریق صحیح رهنمون میکردند و میفرمودند: «علم سلاحی است علیه دشمنان». در عین حال به ممنوعیت سوء استفاده از دانش اذعان داشتند و میفرمودند: کسی که با انگیزهای نادرست به دانش دست یافته باشد هر چند از عهدهکاری برآید، از نظر روحی شایستگی تصدی امور و ریاست را ندارد.
امام باقر علیه السلام با آن که همواره مومنین را به کسب علم دعوت مینمودند، ولی همواره سفارش میکردند که: خداوند متعال از قیل و قال و تباه نمودن مال و زیاد سوال کردن نهی مینماید، زیرا هر انسانی ظرفیت تحمل پاسخ برخی سوالات را ندارد.
امام باقر علیه السلام نه فقط در علوم اسلامی شهره آفاق بود، بلکه دارای شخصیتی عظیم در سایر علوم بودند.
معیار اعتدال قرب الهی است
در زمان امام باقر علیه السلام رومیان بر سکههای خود نقش صلیب را حک کرده بودند و به سبب رواج این سکهها میان مسلمانان عقاید مسیحیت و تثلیث رواج یافته بود هنگامی که عبدالملک خلیفه اموی کوشید تا علامات مسیحیان را از روی سکهها محو کند، امپراطور رم تهدید کرد که در این صورت دستور خواهد داد، رومیان بر روی سکهها دشنام بر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله را حک نمایند. عبدالملک از امام باقر علیه السلام یاری خواست. امام با آشنا کردن مسلمانان به صنعت ضرب سکه و روش تهیه آن جامعه اسلامی را از سکههای رمی بینیاز کرد.
ملاحظه میکنید که ایشان حتی در برخورد با غاصبان، در حق امامت نیز رعایت میانهروی را مینمودند و مصلحت جامعه اسلامی را بر حق مسلم خویش مقدم میداشتند.
ایشان میفرمودند: «اگر بر تو ظلم کردند، تو ظلم نکن. اگر به تو خیانت کردند، تو خیانت نکن. و اگر از تو تعریف کردند، خوشحال نشو. اگر از تو بدگویی کردند، ناراحت نشو. دقت کن در مورد حرفی که دربارهات گفتهاند. اگر آنچه گفتهاند، در خود مییابی خشم تو بر یک واقعیت موجب افتادنت از نظر خدا میشود که این بزرگتر است از ترسی که از افتادن از چشم مردم داری. و اگر خلاف گفته آنها هستی ثوابی به دست آوردهای، بدون آن که در کسب این ثواب بدن خود را به رنج بیاندازی.
امام علیه السلام میفرمودند: «مومن نسبت به خداوند نه وصل است و نه قطع است.»
نه وصل است که خدا باشد و نه از او قطع است که غیر خدا و از او جدا باشد. و هر چه قضای الهی باشد خیر مومن در آن است.
ایشان همواره مومنان را سفارش مینمودند که تمام امور را با ملاک الهی بسنجند و در هر مورد رضای الهی را در نظر بگیرد. چرا که اگر انسان هر مسئلهای را با عقل خویش بر اساس خوبی و بدی آن بسنجد به خطا رفته و از دامنه اعتدال خارج میگردد.
ایشان میفرمودند: «اگر بر تو ظلم کردند، تو ظلم نکن. اگر به تو خیانت کردند، تو خیانت نکن. و اگر از تو تعریف کردند، خوشحال نشو. اگر از تو بدگویی کردند، ناراحت نشو. دقت کن در مورد حرفی که دربارهات گفتهاند. اگر آنچه گفتهاند، در خود مییابی خشم تو بر یک واقعیت موجب افتادنت از نظر خدا میشود که این بزرگتر است از ترسی که از افتادن از چشم مردم داری. و اگر خلاف گفته آنها هستی ثوابی به دست آوردهای، بدون آن که در کسب این ثواب بدن خود را به رنج بیاندازی. کسانی که وقتی خشمگین میشوند ستم نمیکنند و وقتی خوشحالند، اسراف و زیادهروی ندارند باعث برکت برای اطرافیانند.
و نیز فرمودهاند: «سه چیز است که در هر شخصی باشد، ایمان به خدا در او کامل است:
کسی که وقتی خشنود است این خشنودی او را داخل کار باطل نکند.
وقتی خشم گرفت، خشمش او را از حق خارج ننماید.
وقتی قدرت یافت، بیشتر از حق خود برندارد